سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اندیشه

پسر فقیر

<< پسر فقیر و رسیدن به توانگری و موفقیت>>

در محله های فقیر نیورک پسر جوانی را مشناختم که در خانوادهای فقیر بزرگ شده بود. طبیعتا نه درس خوانده بود نه چیزی یاد گرفته بود. اما صدای زیبای داشت که هرکس می شنید به شوق می امد و او را تحسین می کرد. ولی از ان رو که قادر نبلود پیش استادی برود و اموزش ببیند.

فنون لازم را نم دانست و همین او را عذاب می داد. به گفتم: <<هر شکلی از خود در ضمیر با طنت بنشانی نتیجهاش را مخی بینی و عکس العمل مورد علاقه را پیدا می کنی.>>به او اموختم چطور جسم و جانش را ارام کند و در مکانی تنها بنشیند و تصور کند در برابر میکروفونی قرار گرفته و اواز می خواند و حتی از نوای سازی که با او همراه می باشد شاد شده است. انوقت با اعتماد کامل به خودش بگوید:<<صدای من صدای پروردگار است و من آواز زیبای را میخانم.>>

بعد از صحبت های تحین آمیز مرا بشنود که به او تهنیت میگویم.

مدتی نکشید که همان شکلی را که در باطنش تصور کرده بود در عالم حقیقت دید.یکدفه یک استاد آواز اتفاقی صدایش را می شنود و به او می گویدمیتواند هفتهای چند ساعت رایگان به او آموزش دهد و در مورد او گفته بود که:<<این جوان اینده روشنی دارد و من او را کمک می کنم به مدارج بالای برسد.>>

سال بهد به ارزویش رسید و نه فقط در شهر و ایالت گوناگون کنسرت داشت بلکه قراردادهای با اروپا و آسیا و آفریقا هم بست و در مدت کوتاهی بسیار ثروتمند و توانگر گردید چرا که سود فراوانی از این کنسرت ها نصیبش شده بود.

هر فردی هنری دارد و استعدادی یا استعدادهای را پروردگار به او اعطاء کرده است فقط باید بوسیاه ضمیر باطن آن را اشکار نمود.